به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!
وقتى میگن فلانى ماستشو کیسه کرده یعنى این
ولی حیف که دیگر مختارالسلطنه ای نیست!
شخصی نزد سقراط رفت و گفت: گوش کن می خواهم چیزی برایت تعریف کنم.
دوستی به تازگی در مورد تو می گفت،
سقراط حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟
کدام سه صافی؟
اول از میان صافی واقعیت.
آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟
نه، من فقط آن را شنیده ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است..
سقراط سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای.
مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی ام می شود.
دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند..
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می خورد؟
نه، به هیچ وجه!
سقراط گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنى.
مراسم شستشوی پای والدین
توسط دانش آموزان
در مدارس کره جنوبی و ژاپن
تربیت،فرهنگ وارزشهای اجتماعی
مقدم بر آموزش است!
واین یکی از دلایلی هست
در پیشرفت روز افزون این دو کشور
یک روز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:
دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنیم...
در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مىشدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مىشدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آنها در اداره مىشده که بوده است.
این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را ساعت10 به سالن اجتماعات کشاند.
رفته رفته که جمعیت زیاد مىشد، هیجان هم بالا مىرفت. همه پیش خود فکر مىکردند: این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!
کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مىرفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مىکردند ناگهان خشکشان مىزد و زبانشان بند مىآمد...
آینهاى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مىکرد، تصویر خود را مىدید. نوشتهاى نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:
تنها یک نفر وجود دارد که مىتواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نیست جزء خود شما. شما تنها کسى هستید که مىتوانید زندگىتان را متحوّل کنید. شما تنها کسى هستید که مىتوانید بر روى شادىها، تصورات و موفقیتهایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسى هستید که مىتوانید به خودتان کمک کنید...
حکیم بزرگ ژاپنی روی شن ها نشسته بود ...
مردی به او نزدیک شد و گفت: مرا به شاگردی بپذیر.
حکیم با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: "کوتاهش کن ..."
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد.
حکیم گفت: برو یک سال بعد بیا.
یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت: "کوتاهش کن ..."
مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند.
حکیم نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا.
سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم و از حکیم خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
حکیم خط بلندی کنار آن خط کشید و گفت حالا کوتاه شد.
این داستان خارق العاده را برای هر معلمی که میشناسید ارسال کنید .
.
.
در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند.
معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.
زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند.
در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد.
هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند.
تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود.
بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.
معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند.
در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد.
کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد.
دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.
آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ " می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند.
آن سال با معدّلی خوب قبول شد.
به کلاس های بالاتر رفت.
در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد.
مدرک #دکترای_فوق_تخصص_پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
این قصه را دکتر (ملک حسینی ) در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته .انسان ها دو نوعند: نوع اوّل کلید خیر هستند.دستت را می گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می دهند نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می کنند.
این دانش آموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسان ها بشود که بخت با او یار بود.
و آن معلم کسی نبود جز محمد بهمن بیگی ابر مردی بزرگ که چون ستاره ایی در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد.بهمن بیگی نویسنده ایی چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد میتوان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است.روحش جاودان و یادش گرامی.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و روابطعمومی آموزش و پرورش ناحیه2 زنجان، آیین استانی بیست و یکمین دوره انتخابات شوراهای دانشآموزی، با حضور مسئولان استانی و شهرستانی، در دبیرستان دوره دوم مهدیه برگزار شد.
در ابتدای این مراسم محمدحسین صفری مدیر آموزش و پرورش ناحیه2، با تبریک این روز خجسته، گفت: برای کشوری همچون ایران عزیز، که از مروجان واقعی دموکراسی در دنیا است، برگزاری انتخابات، در هر سطح و شکلی، مبارک و فرخنده است.
صفری با بیان اینکه، برگزاری انتخابات شوراهای دانشآموزی، تمرین دموکراسی است، ادامه داد: انتخابات به میآموزد که گردش و چرخش قدرت بایستی از مسیر عقلانیت، و از دل صندوقها انجام پذیرد.
وی افزود: برگزاری هر چه باشکوهتر انتخابات دانشآموزی نشانگر دو هدف بزرگ کوتاه مدت و بلند مدت است.
مدیر آموزش و پرورش ناحیه2 در بیان هدف کوتاه مدت این برنامه مهم، گفت: برگزاری چنین آیینی، آغازگر فرصت ممتازی برای تربیت اجتماعیسیاسی دانشآموزان، زمینهسازی برای بهرهمندی از توان مدیریستی و تصمیمگیری آنان، و افزایش اعتماد به نفس آیندهسازان این مرز و بوم است.
وی در بخش دیگر سخنان خود اظهار داشت: هدف دراز مدت و البته دستیافتنی این برنامه این که دانشآموزان یاد بگیرند به عنوان یک شهروند آگاه، چه مسئولیت سنگین و بزرگی در قبال دموکراسی مملکت دارند.
صفری با گرامیداشت یاد و خاطره شهدا، آزادگان و جانبازان انقلاب و دفاع مقدس، تاکید کرد: آنان جان گرامی خود را در راه جمهوریت و اسلامیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و نعمت بزرگ ولایت فقیه، هدیه نمودند، و ما نیز وظیفه داریم با رعایت الزامات و قواعد یک انتخابات سالم، پاسدار راه و خون سرخ آنان باشیم.
وی ادامه داد: یکی از مهمترین این لوازم، انتخاب هوشیارانه، مسئولیتپذیرانه، و در نظر گرفتن منافع عمومی، و مصالح کشور است.
مدیر آموزش و پرورش ناحیه2 در پایان سخنان خود، با اشاره به رهنمودهای ارزنده مقام معظم رهبری در این زمینه، ابراز داشت: الزام دیگر این است که تا زمانی که فرد انتخابشده بر برنامههای خود استوار و پایبند است، ازب او حمایت کنیم. و البته از او بخواهیم پاسخگوی مسئولانه و شفاف عملکرد خود باشد.
گفتنی است همزمان با این مراسم در کلیه مدارس مقطع متوسطه اول و دوم، و کلاسهای سوم تا ششم مدارس ابتدایی ناحیه2، انتخابات شوراهای دانشآموزی برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و روابطعمومی آموزش و پرورش ناحیه2 زنجان، آیین نمادین افتتاحیه پنجمین دوره المپیادهای ورزشی درونمدرسهای مدارس ناحیه2، با حضور مسئولان استانی و شهرستانی، در دبستان علامه حلی برگزار شد.
در ابتدای این مراسم محمدحسین صفری مدیر آموزش و پرورش ناحیه2، با تبریک آغاز المپیادهای ورزشی درونمدرسهای در هفته ورزش و سلامتی، گفت: پرورش همزمان تمامی ابعاد وجودی انسانی، از اهداف اصلی نظام تعلیم و تربیت کشور است.
صفری ادامه داد: در واقع المپیادهای ورزشی درونمدرسهای میدان بزرگ تمرین قهرمانی و پهلوانی است، و دانشآموزان در اصل با فعالیت در رشتههای مختلف ورزشی، مهارتهای بنیادین زندگی را میآموزند.
وی با بیان این مطلب که، شهر زنجان همواره از کانونهای مهم بسیاری از ورزشها، و مهد پرورش قهرمانها و پهلوانهای نامآور بوده و است، افزود: زنگ ورزش، زنگ چشیدن طعم شکست و قهرمانی، تمرین صبر و بردباری، تمرین مدارا و گفتگو، تمرین کارهای جمعی و گروهی، و در واقع زنگ نشاط و زندگی است.
مدیر آ.پ ناحیه2 در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: یکی دیگر از برکات مهم المپیادهای ورزشی درونمدرسهای،زمینهسازی برای استقلال عمل مدارس، و محور واقع شدن آنان است.
در حاشیه این مراسم حسین بیات کارشناسمسئول تربیتبدنی ناحیه2، در گفتگو با این پایگاه، گفت: همزمان با هفته تربیتبدنی، پنجمین دوره المپیادهای ورزشی در 430 مدرسه شهری و روستایی ناحیه2، و با حضور بیش از 50 هزار نفر دانشآموز، در 12 رشته ورزشی از قبیل فوتسال، والیبال، بسکتبال، شطرنج، بدمینتون و ...، دختران و پسران برگزار میشود.
وی افزود: علاوه بر المپیادهای ورزشی، برنامههای ورزش صبحگاهی و حیاط پویا نیز برگزار خواهد شد.
جوان ثروتمندی نزد بزرگی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. بزرگمرد او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای نابینایی که در خیابان صدقه میگیرد.
بعد آینهی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟
جواب داد: خودم را میبینم.
دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایهی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شی شیشهای را با هم مقایسه کن.
وقتی چشم و دلت از شیشه باشد، فقیر را می بینی، دیگران را میبینی و به آنها احساس محبت میکنی...
اما وقتی شیشه چشم و دلت با نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودت را می بینی...
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
ﭘﺴﺮ ﻭ ﭘﺪﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ
ﭘﺎﯼ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺍﺩ ﮐﺸﯿﺪ :
ﺁ ﺁ ﺁ ﯼ ﯼ ﯼ !!
ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪ : ﺁ ﺁ ﺁ ﯼ ﯼ ﯼ !!
ﭘﺴﺮﮎ ﺑﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ : ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺷﻨﯿﺪ : ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﭘﺴﺮﮎ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ : ﺗﺮﺳﻮ !
ﺑﺎﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﺷﻨﯿﺪ : ﺗﺮﺳﻮ !
ﭘﺴﺮﮎ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﺪﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻦ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ
ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ : ﺗﻮ ﯾﮏ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ !
ﺻﺪﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺗﻮ ﯾﮏ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ !
ﭘﺴﺮﮎ ﺑﺎﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ .
ﭘﺪﺭﺵ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ : ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ
ﮐﻮﻩ ﺍﺳﺖ؛
ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ . ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ
ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﯾﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻋﯿﻨﺎً ﺑﻪ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ .َ
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ
ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺑﺎﺷﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺘﻤﺂ ﺑﻪ
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺁﻭﺭﺩ . ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ .
حلزون درونت را پیدا کن!
جنوب ایتالیا زیستگاه نوعی عروس دریایی بنام "مدوز" و انواع حلزون های دریایی است.
هر از گاهی این عروس دریایی حلزونهای کوچک دریا را قورت می دهد و آنها را به مجرای هاضمه اش انتقال می دهد.
اما پوسته سخت حلزون از او محافظت می کند و مانع هضم آن می شود.
حلزون به دیواره ی مجرای هاضمه ی عروس دریایی می چسبد و آرام آرام شروع به خوردن عروس دریایی از درون به بیرون می کند.
زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد، دیگر خبری از عروس دریایی نیست، چون حلزون به تدریج آن را از درون خورده است.
بعضی از ما همانند عروس دریایی هستیم
که حلزون درونمان، ما را آرام آرام از درون می خورد.
حلزون درون ما می تواند:
عصبانیت، دلواپسی، فکر و خیال بیهوده، افسردگی، خشم، نگرانی، طمع، حرص و زیاده خواهی و... باشد.
این حلزونها آرام آرام در وجود ما رشد می کنند و با دندانهای خود، وجود ما را می جوند آرامتر از آنچه که فکر می کنیم.
حال زمان آن است که به خود بیاییم
و متوجه شویم چه اتفاقی در درونمان رخ داده است.
کمی بیشتر برای شناخت درون خود وقت بگذاریم.
در فرهنگی که "حرمت نفس" نیست همیشه "مقایسه" وجود دارد. مانند این جملات:
- خواهرت نصف توست و غذایش را خورده ولی تو هنوز نخوردی...
- دوستتو ببین چقد زرنگ و درسشو میخونه اونوقت تو...
- دختر خاله ات چه پیانویی می زند...
- برادرت پنج ساله که خانه خریده، اما پانزده ساله اینجاییم و خانه نداریم...
یعنی ملاک "مقایسه" است. مثل اینکه ما آمده ایم در این دنیا مسابقه بدهیم!
زیرا آدمی که حرمت نفس ندارد ، به این فکر است که چه کسی بالاتر و یا پایین تر است، زیباتر است، باهوش تر است و سر هر موضوعی در حال مقایسه است!
باور کنیم که بدترین کار دنیا مقایسه کردن است...!
خداوند کرم ابریشم را به پروانه،
دانهی شن را به مروارید،
تکه زغالی را به الماس
تغییر میدهد،
اگر زمان به سختی گذشت و تحت فشار بودی بدان اتفاقات خوبی در راه است...
《ان مع العسر یسرا》
اولین پنجشنبه آبان ماه رسید
برای شادی روح
درگذشتگان هدیه با ارزش
فاتحه وصلوات را
بدرقه راهشان کنیم
خدایا درگذشتگان ما را مورد
رحمتت قرار ده...
روحشان شاد
روزتان مزین و معطر به عطرصلوات بر محمد و آل محمد
به رسم ادب
السلام علیک یابقیةالله فی ارضه
السلام علیک یافاطمه الزهرا
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا
مدت تهیه یک کتاب: دو سال
مدت تهیه یک پیتزا: نیم ساعت
قیمت هردو: مساوی
طول و عرض استفاده از پیتزا: نیم ساعت، و یک نفر
طول و عرض استفاده از کتاب: یک عمر، و یک جامعه
#گاهی_کتاب_بخریم
ضمن تقدیر وتشکر از عوامل اجرایی انتخابات شورای دانش آموزی نتایج آراء به شرح زیر اعلام می شود
نتایج به ترتیب آراء"
اعضای اصلی :
1-میلاد عجملو 84 رأی از کلاس 9/4
2-حسین ورزشی 72رأی از کلاس 9/4
3-علیرضا سلیمی 66رأی از کلاس 9/2
4- مهدی کریمی 61 رأی از کلاس 9/3
5- پارسا تیموری 54 رأی از کلاس 9/4
6- محمد حسین یوسفی 53رأی از کلاس 9/3
7- امیر حسین حیدری 49 رأی از کلاس 9/3
8- ابوالفضل مقدم 49 رأی از کلاس 9/3
9- مهدی صفیلو 47 رأی از کلاس 9/4
================================================
اعضای علی البدل
1- نیما جعفریه 42 رأی از کلاس 7/3
2- امیر حسین بابایی 42 رأی از کلاس9/1
3- جواد مقدم 38 رأی از کلاس 8/1
4- احسان نوری 38 رأی از کلاس 9/3